سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعری از پابلو نرودا، با ترجمه‏ی احمد شاملو

ارسال‌کننده : مریم در : 87/6/24 7:59 صبح

به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده‏ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . .. .،

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات
ورای مصلحتاندیشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن.

...................................................

این رو از وبلاگ یکی از دوستهای خوبم تو 360 برداشتم ولی چون می دونم دوست نداره اسمش رو اینجا بیارم ، آدرسی ازش نمی دم.




کلمات کلیدی :

دوستت دارم

ارسال‌کننده : مریم در : 87/5/31 9:33 عصر

سلام

صداشو که دیروز شنیدم، مثل همیشه برام یه عالمه احساس خوب آورد.

کلی سر حال اومدم.

اینه معجزه دوستی

همون معجون سحر آمیزی که من همیشه دنبالش بودم.

بدون اینکه دو نفر بهم نیاز داشته باشن، بدون اینکه بخوان یه مشکلی رو حل کنند، نیم ساعت بشینن از هر چرت و پرتی حرف بزنن بعدم که تلفن رو قطع می کنن انگار دوباره به دنیا اومدن. (البته من نمی دونم که اونم این حس رو داشت یا نه؟!)

نمی دونم این حس دقیقا چیه یا اصلا اسمش دوست داشتن هست یا نه ولی من دوست دارم اسمش رو بذارم دوست داشتن.

این دوست داشتنه یه جنس خاصی داره.

می دونی مثل دوست داشتن دریا، مثل دوست داشتن بستنی و کاکائو. آره دقیقا همینه. مثل همون حس خوبی که وقتی کاکائو رو می ذاری تو دهنت، محشره! تمام سلولهات به هیجان در میان. یا مثل وقتی که زیر آب فرو می ری و یه موج گنده از رو سرت رد میشه.

مهم نیست که ما کنار هم باشیم یا نباشیم، همدیگه رو حتی یک بار هم ندیده باشیم حتی اینم مهم نیست که بازم با هم بمونیم یا مجبور شیم از هم جدا شیم؛ فقط این مهمه که من برای همیشه ی همیشه دوستش دارم.




کلمات کلیدی :

مذاکرات هسته ای

ارسال‌کننده : مریم در : 87/5/30 5:22 عصر

سلام.

آقا چه خبره تو این المپیک

ولی حال ندارم واسه المپیک پست بذارم انشاء الله طبق روال معمول بلاگم دو ماه بعد از مناسبت.

اما جالبترین چیزی که در مورد مذاکرات خاویر سولانا با سعید جلیلی شنیدم این بود که

خاویر سولانا بعد از اتمام مذاکراتش می گه

این آقای جلیلی اینقدر یه چیز رو تکرار می کنه

که می خوام از پنجره اتاق بندازمش بیرون

پشت سرش خودم هم پرت کنم پایین!

 




کلمات کلیدی :

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >