استاد فنون
سلام
پنج شنبه کلاس فنون داشتم
تو 50 نفر خانم بودند به علاوه دو تا آقا
که یکیشون 50 سالش بود
منتظر دکتر گنج آبی بودیم
گفتیم الان یه پیرمرد 60 ساله از در میاد تو
از قضا آقای دکتر به زور 30 سال داشت
آخر کلاس رفتم باهاش صحبت کنم
که کلاسهام تداخل دارند نمی تونم بیام سر کلاس
ولی نمره ام رو بده
همه دانشجوها (خانم ها) ریخته بودن دور میز استاد
یکی از خانم ها شروع کرد به ناله
که استاد ما وقت دست خوندن نداریم
وقتمون متعلق به همسر و فرزندمونه
استادم هی می گفت منم سرم شلوغه
تا اینکه استاد برگشت گفت:
خانم! منم همسر دارم فرزند دارم
ولی درس می خونم
یه دفعه برگشتم دیدم کلاس خالی شده
فقط من موندم و استاد و چند نفر که مثل من کلاسشون تداخل داشت!
کلمات کلیدی :