مریم بانو بودن
سلام
مامانم همیشه وقتی گیس های بلندم رو شونه می کرد و می بافت
صدام می کرد: مریم بانو!
( البته یه ذره بزرگتر که شدم فهمیدم مسخره ترین کار دنیا مو بلند کردنه)
همین طوری شد که این بانو بودن رو من موند.
حالا که بیست و یک سالمه
مریم هنوز مریم بانوه
اون روزی جعفر ... رو دیدم
مشغول کار بود
با یه هیجانی برگشت طرفم خندید
اما من همین جور بی تفاوت نگاهش کردم
خنده رولباش خشکید
شاید واسه همینم احساس کرد باید بهم بگه دختر گلم
خداییش هر جوری حساب کنی من دختر جعفر نمی شم
وقتی می خواستم عکس بگیرم گفت برام یه عکس با لبخند بنداز
جعفرم پیر شده، موهای سفید رو شقیقه اش از پارسال آخرین باری که دیدمش
بیشتر شده
حالا که فکر می کنم می بینم جعفر رو خیلی دوست دارم اما واسه سال به سال دیدن
یادم باشه دفعه دیگه بهش یه لبخند بزنم که سال دیگه ام بتونم برم پیششم
(جعفر دندون پزشکمه)
...
فقط شانس آوردم از کشوی زیر تختم خبر نداره
( این کشو، کشویی که جوراب کثیف هامو قایم می کنم مامانم نبینه بریزتشون دور،جوراب هامونو که تو ماشین لباسشویی نمی ریزه هیچ، ببینه در جا می ریزه دور)
شایدم این لبخند زدنه که کار دستم می ده
آره تا می خندم می بینم خانوم یزدیان 5 تا کار صفحه هشتصد مزخرف برای دو روز دیگه گذاشت تو دامنم
اما نه خانوم یزدیان عادتشه که یه جوری تو دامن همه بذاره
شاید اگه به لیلا لبخند نمی زدم
هیچوقت با هم دوست نمی شدیم
( نه اینکه پشیمونم ها، قضیه اش طولانیه ....)
لیلا بهم می گه ساین دی دو نقطه (D:) J
واسه من مریم بانو بودن یعنی همیشه لبخند زدن،
دوست داشتن با همه خوبی ها و بدی ها
مهربون بودن
نمی دونم چرا احساس می کنم یه پای بانو بودنم می لنگه!
اما به تعریف بانو بودن یه چیز دیگه ام اضافه شده
غذا پختن به خصوص قسمت پیاز داغ گرفتنش
وقتی بابام بهم می گه: بابا دستت درد نکنه، خوشمزه بود
واقعا احساس مریم بانو بودن می کنم
اما همچنان اعتقاد راسخم داره که ما بچه ها آدم بشو نیستیم
مخصوصا به من که می گه بی انضباط
( بابای منو نمی شناسید، تو مرام بابام بی انضباط ته فحشه)
دیروز تو لابی خوابگاه کلی با ناهید فک زدم
آره خیلی حرف زدنم هم جز مریم بانو بودنه
ارثی که شاید واسه مبینا گذاشتم
اگه زیاد حرف نزنم مریض می شم آخه
مریم بانو بودن یه چیز دیگه ای هم داره
اونم غرغر کردن به حدی که به مرز خودکشی برسونتت
بعضی موقع ها اینقدر غرغر می کنم که خودم به هق هق می افتم
بیچاره مامانم تنها کسیه به غرغرهام گوش می ده
گفتم هق هق
مریم بانو اگه فرطی نزنه زیر گریه گوله گوله اشک نریزه که مریم بانو نیست
خدا رو شکر هنوز گریه می کنم ولی نه زیاد
گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شب بو دیگه شب بو نمی ده
کی گل شب بو رو از شاخه چیده
گوشه آسمون، پر رنگین کمون
من مثل تاریکی، تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من می رم گم می شم تو جنگل خواب
گل گلدون من، ماه ایوون من
از تو تنها شدم، چو ماهی از آب
گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
آسمون آبی می شه اما گل خورشید
روی شاخه های بید، دلش می گیره
دره مهتابی می شه اما گل مهتاب
از برکه های خواب بالا نمی ره
تو که دست تکون می دی
به ستاره جون می دی
می شکفه گل از گل باد
وقتی که ماتم می یاد
دو ستاره کم می یاد
می سوزه شقایق از داغ
گل گلدون من ...
................................
1. آخیش سبک شدم.
2. می دونم حرف هام سر و ته ندارن ولی باید مریم بانو بودن رو برای خودم حل می کردم.
3. دو تا شعرها از آهنگ های سیمین قانع است
کلمات کلیدی :