سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نون و پنیر و خربزه / آبجی بزن تو دروازه

ارسال‌کننده : مریم در : 88/5/28 6:20 عصر

سلام
نمی دونم چرا یهویی یاد روز های دبیرستان و پیش دانشگاهی افتادم
یادش بخیر
 بعد عید که تو مدرسه می موندیم و درس می خوندیم
عصر ها می رفتیم توپ پسر آقای صمیمی ( سرایدار بسیار محترم مدرسمون) رو می گرفتیم
یه دست فوتبال می زدیم
خود صاحاب توپ رو تو بازی راه نمی دادیم
می گفتیم تو بچه ای گل می خوری
دروازه های هند بالم می شد دروا زمون
خودمونیم ها! این خانوم پارسا هم هر کار کرد ما هندبالیست شیم نشدیم،
اینقدر رو پله ها نشستن و تشویق کردن هیجان داشت که خیلی ها قید بازی کردنو می زدن
مدرسه هم که بعد از ظهر نه مدیر داشت، نه ناظم
هر چرت و پرتی دلمون می خواست می گفتیم
یاد مریم میر عابدینی بخیر، یه سالی از ما بزرگتر بود؛ خوب گل می زد
دیگه داره خانوم دکتر می شه
بگذریم همیشه آخر بازی به خشونت کشیده می شد
چون یکی توپ رو با دست بر می داشت و می زد تو دروازه
هر کی می شنید دعوا شده یه جوری خودشو می رسوند
یکی تخته پاک کن می آورد
یکی می رفت تو دستشویی یه نایلون پر آب می کرد
اون فاطمه رضا که چند باری شلنگ دستشویی رو کشید بیرون همه رو خیس کرد
بعد ولو می شدیم رو آسفالت حیاط و کلی می خندیدیم
یادش بخیر
سر غروب که می شد همه می رفتن سر یخچال مدرسه، یخچال رو غارت می کردن
آقای صمیمی که با نون تازه و پنیر و گوجه و خیار می رسید
حمله می بردیم
یادش بخیر یه بار فاطه موسوی و فاطمه رضا سر یه گوجه دعواشون شد
آخرشم فاطمه رضا گوجه رو از دهن اون یکی فاطمه کشید بیرون و خورد
یه میکرونم از چیزی باقی نمی موند
البته این خاطرات مال ما درس نخون ها بود
نمی دونم چند تامون تا حالا چه پ... (چیزی) شدیم
یادش بخیر
.......................................................................
پ.ن.1. یه باری وقتی دوم راهنمایی بودیم، کلاس ما که نه، صالحینی ها تو حیاط آب بازی می کردن، الماسی (ناظمون) فهمید و رفت سروقتشون تو حیاط، همه فرار می کنم و می رن تو دستشویی؛ اونم در دستشویی رو قفل می کنه
بعد همه رو می برن دفتر نژاد حمزه ( مدیر راهنماییمون که روز قیامت باید کفن پوش از تو قبر پاشه و جواب اون دختر های معصومی رو بده که هر جور می تونست می چزوندشون، تازه الان می فهمم چقدر حقوق اولیه انسانی و شهروندیمون اونجا نقض می شد) به بچه ها می گه زنگ می زنیم به خونوادتون و شما باید قبض آب این ماه مدرسه رو بدید
پ.ن.2. جهت یادآوری: راهنمایی و دبیرستان و پیش دانشگاهیمو هم امام صادق درس خوندم




کلمات کلیدی : خاطرات مدرسه، مدرسه امام صادق (ع)

کی اشک هاتو پاک می کنه وقتی منو نداری؟

ارسال‌کننده : مریم در : 88/5/27 1:6 صبح

سلام
دیشب که خیلی دلم گرفته بود، حتی اشک هامم خشکیده بودند ...
زنگ زدم به نرگس
بهش گتم فقط چیزی نپرس و هق هق گریه کردم
بعد نرگس برام یه فال حافظ گرفت؛ این اومد:
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرنده پندار بماند
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا بابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند
از صدای سخن عشق ندیم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند
بتماشگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
تک تک کلمه های این غزل واسه من و تو پر از معنیه
وقتی نرگس داشت برام می خوندش زار زار گریه کردم
اگر از حال من بپرسی
می گم ملالی نیست جز دوری شما
زخم لبم خوب شده
داره گوشت اضافی می یاره
واسه همینم همیشه فکر می کنم یه چیزی لای لبهامه
کبودی های دستم هم روز به روز پر رنگ تر می شن
چون عادت دارم می ذارمش زیر سرم و می خوابم، یه ذره دردم می یاد
پیشونیمم ای اونم کم کم خوب می شه
تو چطوری؟ امیدوارم ... خدا منو بکشه که تو ...
حالا باورت شد واسه یه سری چیز ها هنوزم ممکنه تو این دوره زمونه آدم بکشن؟
حالا دور و بری های من شدن آدم هایی با حمیت جاهلی
و منم ...
تفسیر بای ذنب قتلت
این دنیا یه آب کش در داره
که همه ما رو ریختن توش و همش تکونمون می دن
دل و رودمون دیگه داره بالا می یاد
از این به هم خوردن
هممون داریم استفراغ می کنیم
خیلی خوش شانس باید باشی تا از سوراخ های آب کش رد شی
داخلی 518 تولدت مبارک
قول می دم فرانسه رو ادامه بدم و خوب درس بخونم
فقط بخاطر اینکه تو اینجوری خواستی



کلمات کلیدی :

تف

ارسال‌کننده : مریم در : 88/5/15 3:12 صبح

سلام
تف به این زندگی، تف تف
تف به این ... تف تف
به همین سادگی به همین بی تربیتی



کلمات کلیدی :

   1   2      >