ارسالکننده : مریم در : 88/6/25 3:36 صبح
سلام
مامان لیلی تو شالیزار چقدر قشنگ گفت:
«بِرِنج» نیست، «بِرَنجه»
رنج زن ها
و «بِرَنج» تقدیر همیشگی زن ها بوده
«بِرَنج» زندگی هر روز زن ها ست
هنوزم بعد از 1400 سال
انسان مدرن در عصر مک دونالد و سلاح بیولوژیکی و فضا پیما های شاتل و ...
دخترانش را زنده به گور می کند
هنوزم ...
هیچ فرقی نکرده
خانم دکتری که
قیمت مواد آرایشی روی صورتش
اندازه درآمد یه ماه من و تو
هر روز می کشنش و
فردا دوباره از بین زباله ها بازیافت می شه
فقط تو این روزگار هر چیزی رو می تونند بازیافت می کنند ...
فرقش اینه که تو این روزگار
تو هر سن و هر موقعیتی
می تونند تو رو بکشند
اما با این همه
باز هم ما همون جنس لطیفیم
و این رنج همش از لطافته
این دنیا و آدم هاش
بد جوری
لطافتشونو به جنس لطیف نشون دادند
تو روزگاری که مرد های روسپی
کار و کاسبی جنس لطیف رو کساد کردند
هنوزم زن برای تامین مخارج اولیه زندگیشون
خود فروشی می کنند
تو همین یه دقیقه ای که رول دون کردی
به چند تا زن تو دنیا تجاوز شد؟
چند تا نوزاد دختر سقط شدند؟
چند تا زن و دختر فروخته شدند؟
فقط به خاطر لطافت
در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می
گیرد.
22 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار می گیرند
و 15 تا 25 درصد آنها به هنگام بارداری نیز مورد ضرب و شتم قرار می گیرند.
همچنین
از هر 10 قربانی زن سه نفر توسط شوهر یا سایر مردان کشته شده است.
در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می گیرند.
41 درصد زنان هند بر اثر آزار
جسمی همسران خود دست به خودکشی می زنند.
در بنگلادش بیش از 50 درصد قتل ها
ناشی از خشونت مردان است.
متأسفانه در مورد ایران هرگز آمار درست و مشخصی در مورد خشونتی که در خانه
بر زنان اعمال می شود منتشر نشده ...
در ایران ورود 8/21 درصد زنان روسپی به این دنیا از طریق نزدیک ترین افراد خانواده یعنی پدر و مادر و 2/12 درصد نیز از طریق همسرانشان بوده است
..................................................................................
پ.ن.1. امروز Provoked رو با بازی آیشواریا برای بار سوم دیدم
متفاوت از همه هندی هایی که می شناسیم
حتی میلیونر زاغه نشینم با اسکار هاش بهش نمی رسه
پ.ن.2. اینها افکاریه که می خوام ترکشون کنم
دیگه حالم از زن ها و دنیاشون به هم می خوره
پ.ن.3. اگه فقط یه ترم دیگه تو دانشگاه بمونم
احتمالا خودم رو هم که تو آینه ببینم
بالا بیارم
پ.ن.4. آمار رسمی و معتبر برای ارائه پیدا نکردم
پ.ن.5. امشب با مارک کلی درد و دل کردم
حالم بهتر شده
از اون سر دنیا همچین دنبال درس و مشقته که انگار باباته
سر کارش بود، نشد زیاد حرف بزنیم
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : مریم در : 88/6/21 5:41 صبح
سلام
(یه توصیه دوستانه:
اگه حال ندارید حرف های من رو بخونید
شعر آخرش رو حتما بخونید)
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
می دونی همه ترسم از چیه؟
اینکه مقرب نبودم و
این همه جام بلا سر کشیدم
می دونی به کجا رسیدم؟
واسه مردن آماده آماده ام
بدون هیچ ترسی
و بدون هیچ دلبستگی ای
اینقدر ساختم و
زدی ریختی
که این چهار تا خشت هم
از هم پاشیده
از اولشم نصفه بودم
نصفه بقیه هم دچار استهلاک درونی و بیرونی شد
می دونی من از کی فهمیدم درد چیه؟
از وقتی از شش ماهگی
دو ماه تو بیمارستان بستری شدم
چند تا عمل جراحی؟!
نه از ترحم خوشم نمی یاد
آره می دونم می گی
مریم آبروریزی نکن
اینها که برای تو درد نیست
آره اینها برای من درد نبودن
درد من تویی
اینقدر من رو تو کثافت خونه دنیا چنگ زدی
که رنگ و روم رفته
بهم یه چیز بزرگ بدهکاری
به نظرت برای بیست و یکی و دو سال
این همه زیاد نیست؟
.......
درد های من
جامه نیستند
تا ز تن برآورم
«جامه و چکامه» نیستند
تا به «رشته سخن» درآورم
نعره نیستند
تا ز «نای جان» برآورم
درد های من نگفتنی
درد های من نهفتنی است
...
درد های من
گرچه مثل درد های مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ و روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
درد های پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
...
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت درد هاست
درد های آشنا
درد های بومی غریب
درد های خانگی
درد های کهنه لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟؟؟
اردیبهشت 67
از دفتر اول آینه های ناگهان
قیصر
قیصر چقدر شعر هات زحمت آدم رو برای گفتن حرفهای دلش کم می کنه!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : مریم در : 88/6/18 6:42 صبح
سلام
اسم جدیدم میق یم شده
به فرانسه این جوری صدام می کنن
............................
ساعتم کار نمی کنه
یعنی تا رو دستم می بندمش از کار می افته
ساعتم نبضیه
انگار اونم فهمیده من مردم
بدنم سرد شده
................................
سلامی کن گه و گاهی
به نام آشنا بر من
همین اندازه هم بسه
برای شور دل بستن
غزل خونم نباش اما
به حرفی ساده شادم کن
اگه دیدی منو بشناس
نمی گم اینکه یادم کن
نمی دونم هنوزم کسی از این آهنگ ها گوش می ده
یا فقط ریمیکسش رو دوست دارند
دلم فقط آهنگ های دهه 80 و 90 می خواد
آهنگ کر لس ویسپر جورج مایکل هم جنس گرا
( یا به عبارت امروزی دگر اندیش جنسی)
روی سریال آن شرلی
لبنیز نایت و زیر برف های نیویورک کریس دی برگ
لورا عاشق شده و بانوی شراب مدرن تاکینگ
کی اشک هاتو پاک می کنه
خورشید خانم
آهای معلم بد
من همونم که قمار رو باخته
هوای برگشتنم بود
اگه بال و پری داشتم
بر می گشتم اگه اینجا
خودم رو جا نمی ذاشتم
اگه دیدی منو بشناس
نمی گم اینکه یادم کن
...........................................
نه عاشق نشدم ولی خیلی دلم می خواست بشم
فقط آبیه که رو آتیش نفت می ریزن
...........................................
دوست ندارم تو وبلاگم راجع به احساسات مذهبیم حرف بزنم
مگه اینکه ..........
.........................................
شاید همیشه تقصیر من بوده
که نتونستم تصمیممو بگیرم
اگه موسی عصاش رو به دریا نمی زد
با اینکه به خدا ایمان کامل داشت
به نظرتون اگه موسی این کار رو نمی کرد، به کی بدهکار می شد؟
خودش، خدا یا بنی اسراییل
شاید منم تقصیر دارم
چون هیچ وقت نتونستم مطمئن شم که تو دعا هام اون رو بخوام
برای داشتنش دعا کنم
......................................
آدم هایی مثل من که دفتر خاطرات ندارند
یا هر چند وقت یه بار هر چی می نویسند رو پاره می کنند
هر چی تو دلشونه، ناشیانه رو دایره می ریزند
................................................
زن زده شدم
حالم از زنها به هم می خوره
شاید دیگه نتونم هیچ کدومشون رو تحمل کنم
دیگه آرمانی ندارم
فقط دنبال ده درصد دلالیم
........................................
می ترسم نه ترمه تموم نشه
می ترسم از این دانشگاه کوفتی فارغ التحصیل نشم
......................................
اینقد حلیم خوردم که از سوراخ دماغم داره می زنه بیرون
همیشه با آش و حلیم خودم رو خفه می کنم
و همین طورم قرمه سبزی
این درد معده من رو می کشه
بیماری عصر مدرن
ورم معده
بعد می زنه بالا
به قلبم چنگ می زنه
...................................
هنوزم ماری پاپینز هستم؟
هنوزم از تو کیفم کلی چیز میز پیدا می شه؟
می گم من که هیچ شباهتی به ماری پاپینز ندارم
میگه تو هم .................
همه زندگیت از تو کیفت در می یاد
می تونی بری تو نقاشی ها
می گم ولی چاقم از لوله دودکش بخاری رد نمی شم
بیشتر شبیه مری گو روند هستم
............................................................
برای تعیین یه گروه خون
یه لیتر ازم خون گرفتن!
خون تو رگم نبود
مجبور شدن رگ دستم رو فشار بدن
تا بتونند چند سی سی آمپول رو پر کنند
........................
فکر می کنید آدم چه طوری رانندگی می تونه بکنه
وقتی دست راست و چپش رو قاطی می کنه؟!
……………………….
غر زدن بهترین تفریح دنیاست
بهترین راه برای مدیتیشن
دوست دارم غر بزنم
.........................
حالم بده
احساس می کنم از تو تب کردم و
از بیرون لرز
کلمات کلیدی :