ارسالکننده : مریم در : 87/5/31 9:33 عصر
سلام
صداشو که دیروز شنیدم، مثل همیشه برام یه عالمه احساس خوب آورد.
کلی سر حال اومدم.
اینه معجزه دوستی
همون معجون سحر آمیزی که من همیشه دنبالش بودم.
بدون اینکه دو نفر بهم نیاز داشته باشن، بدون اینکه بخوان یه مشکلی رو حل کنند، نیم ساعت بشینن از هر چرت و پرتی حرف بزنن بعدم که تلفن رو قطع می کنن انگار دوباره به دنیا اومدن. (البته من نمی دونم که اونم این حس رو داشت یا نه؟!)
نمی دونم این حس دقیقا چیه یا اصلا اسمش دوست داشتن هست یا نه ولی من دوست دارم اسمش رو بذارم دوست داشتن.
این دوست داشتنه یه جنس خاصی داره.
می دونی مثل دوست داشتن دریا، مثل دوست داشتن بستنی و کاکائو. آره دقیقا همینه. مثل همون حس خوبی که وقتی کاکائو رو می ذاری تو دهنت، محشره! تمام سلولهات به هیجان در میان. یا مثل وقتی که زیر آب فرو می ری و یه موج گنده از رو سرت رد میشه.
مهم نیست که ما کنار هم باشیم یا نباشیم، همدیگه رو حتی یک بار هم ندیده باشیم حتی اینم مهم نیست که بازم با هم بمونیم یا مجبور شیم از هم جدا شیم؛ فقط این مهمه که من برای همیشه ی همیشه دوستش دارم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : مریم در : 87/5/30 5:22 عصر
سلام.
آقا چه خبره تو این المپیک
ولی حال ندارم واسه المپیک پست بذارم انشاء الله طبق روال معمول بلاگم دو ماه بعد از مناسبت.
اما جالبترین چیزی که در مورد مذاکرات خاویر سولانا با سعید جلیلی شنیدم این بود که
خاویر سولانا بعد از اتمام مذاکراتش می گه
این آقای جلیلی اینقدر یه چیز رو تکرار می کنه
که می خوام از پنجره اتاق بندازمش بیرون
پشت سرش خودم هم پرت کنم پایین!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : مریم در : 87/5/7 9:46 عصر
سلام
الان داره سریال دکتر قریب رو نشون می ده.
دوستش دارم
تازه با هم آشنایی هم داریم
1ماه تو بیمارستانش بستری بودم
خواهرم هم چند سال
مامان بزرگم رو بردند خونه عموم
مامان بزرگ من 96 سالشه
10 دندون تو دهنش داره که مال خودشه
پاش شکسته
زخم بستر هم داره
اما حالا زخمهاش داره خوب می شه
حالش هم روز به روز بهتر می شه
چون خیلی امید به زندگی داره
هنوزم امیدواره بره خونش دامغان
هر روز هم به سز و صورتش حسابی می رسه
پیش بینی می کنیم کم کم تا ده سال دیگه زنده بمونه
هیچ وقت از مرگ و مردن حرف نمی زنه
واسه خودش موجودیه
کلمات کلیدی :