سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگاری که گدشت، روزگاری که می گذرد

ارسال‌کننده : مریم در : 89/2/1 2:7 صبح

سلام
وقتی تصمیم می گیری حقوق بخونی
آخرش یکی از این دو تا می شی
یا خیلی بی طرف
یا خیلی پر طرف!
برای همین وقتی با سال پایینی ها سر یه کلاس می شینی
اون خامی و بی اطلاعیشون ...
مثل سه چهار سال پیش خودت
..................................................
روز مبارزه با مجازات شکنجه
یا روز منع مجازات شکنجه؟!
باید عبارت انگلیسیشو چک می کردم
.................................................
خیلی جالبه
بعضی بچه ها عجب تغییر فکری پیدا کردند
از حذف مجازات شکنجه حرف می زنند
(صحبت سر مباحث حقوقیش نیست
سر صحبت بعضی هاست که فکر نمی کردی
نظرشون عوض شه)
.................................................
سوم دبستان بودم
وقتی برای اولین بار
قلعه حیوانات رو خوندم
..................................................
همه با هم برابرند
اما بعضی ها
برابرترند
...............................................
اخطار انضباطی گرفتم
به خاطر لباسم
هر موقع فارغ التحصیل شدم
اسکنشو می ذارم
یه ذره دور هم بخندیم
تو کلاس همه برام دست زدند
نشان افتخار بهم دادند
...............................................
سال دوم بودم
یه بار جامدادیم توقیف شد
ازم تعهد گرفتند
پسش دادند
..........................................
حالا می فهمم چرا
روزگاری مسئولین دانشگاه ما رو ارشاد می کردند
و از دیدن سریال های بی خود و غیر اخلاقی
چون پاورچین و شب های برره
 منع می کردند
تا نفهمی سیستم پیشرفت تو دانشگاه
بر چه اساسیه
.....................................................
ساختمون تحصیلات تکمیلی
با همه امکاناتش
خالی از هرگونه دانشجوی ارشد شده
و همه کلاس ها
به دانشجویان علوم تربیتی و معارف اسلامی
در سایز لیسانس
تخصیص پیدا کرده
فکر کن
دانشجوی ارشد صبح در به در
در همه کلاس های کارشناسی رو می زنه
دنبال کلاسش می گرده
.............................................
بعد از دو هفته رویایی
تو سلف دانشگاه
غذای شنبه در حد استفراغ کردن بود
امروزم (یکشنبه) قیمه بود
ولی سیب زمینی نداشت
احتمالا سال اولی ها
تعهد هاشونو دادن
.........................................
بلوک چهار بدون خانم دهدشت
مگه می شه دیگه تو دانشگاه
بدون خانم دهدشت
انگلیسی خوند؟!
......................................
با این همه
دلم برای دستشویی ته حیاط تنگ می شه
فضای نوستالژیکی داره واقعا
و برای بلوک هامون
که همه فکر می کنند سرویس بهداشتیه
بلوک ما که سرآمد همه بلوک هاس
.........................................
دلم نمیاد دانشگاهیو که با خون دل
اینجا رسوندیم
بدیم دست سال پایینی ها
بی دغدغه اند
بی خیرند
قلبشون برای همدیگه
برای کوچیکتر هاشون
نمی زنه
.......................................
نمی دونم بعد از رفتن ما ها
سر دانشگاه چی میاد
دیگه کسی دلش به حال
درخت های انار و خرمالو که قطع کردند
 می سوزه
یا نه؟
یا برای خانواده هایی که
نگران دخترهاشونند
سر بچه های باحال حقوق چی میاد؟
دیگه اسمی ازشون می مونه؟
از درس نخونیشون؟
از شیطونی هاشون؟
فاتحه ادبیات عرب و
با بچه های گل و گلاب و
درس خونش که خونده شد
دیگه ضرب المثل های عربیم
از برد کندند
ورودی های این دو سه ساله
که خون حقوقی تو رگشون نیست
.............................................
پ.ن.1. فیلمی که این دفعه پیشنهاد می کنم ببنید
همون فیلمی که
هر سال
موقع مراسم سیاسی فارغ التحصیلی
تو آمفی تئاتر
بدون کم و کاست
از دانشگاه و دستاوردهاش نشون می دن
پ.ن.2. آهنگ پیشنهادیمم ....
(همین الان یه اخطار از کمیته انضباطی رسید
لذا سانسور شد)
پ.ن.3. از خدا ممنونم
که بهم فرصت داد امام صادق درس بخونم
بخاطر تمام استاد های ارزنده ای
که گرچه تعدادشون زیاد نبود
اما برکتشون بسیار بود
زن هایی که هم صحبتی باهاشون
برام افتخاره
پ.ن.4. این نوشته مال چندین ماه قبله
نمی دونم چرا پستش نکردم
داشتم کامپیوترمو دنبال یه فایل دیگه زیر و رو می کردم
که اینو پیداش کردم
خوشم اومد ازش




کلمات کلیدی :

استاد فنون

ارسال‌کننده : مریم در : 89/1/24 12:53 صبح

سلام
پنج شنبه کلاس فنون داشتم
تو 50 نفر خانم بودند به علاوه دو تا آقا
که یکیشون 50 سالش بود
منتظر دکتر گنج آبی بودیم
گفتیم الان یه پیرمرد 60 ساله از در میاد تو
از قضا آقای دکتر به زور 30 سال داشت
آخر کلاس رفتم باهاش صحبت کنم
که کلاسهام تداخل دارند نمی تونم بیام سر کلاس
ولی نمره ام رو بده
همه دانشجوها (خانم ها) ریخته بودن دور میز استاد
یکی از خانم ها شروع کرد به ناله
که استاد ما وقت دست خوندن نداریم
وقتمون متعلق به همسر و فرزندمونه
استادم هی می گفت منم سرم شلوغه
تا اینکه استاد برگشت گفت:
خانم! منم همسر دارم فرزند دارم
ولی درس می خونم
یه دفعه برگشتم دیدم کلاس خالی شده
فقط من موندم و استاد و چند نفر که مثل من کلاسشون تداخل داشت!



کلمات کلیدی :

پردیس خواهران

ارسال‌کننده : مریم در : 89/1/5 8:39 عصر

سلام

دل که بهت سپردم
برات قسم که خوردم
دیدی که راست می گفتم
وقتی که رفتی، مُردم ...
وقتی که رفتی، مُردم ...
(این رو برای دانشگاهمون نوشتم
دلم براش تنگ شده)
.....................................
به نظرتون سیاسی ترین واژه ای که می شناسید چیه؟
واسه من ...
پردیس خواهران
.........................................
نمی دونم دقیقا از کی اسم دانشگاه ما شد پردیس خواهران
اما یه روز روی برد
پایین یکی از اطلاعیه ها دیدیم نوشتند
پردیس خواهران
....................................
یادمه وقتی به خانوم دهدشت گفتم
اسم دانشگاه شده women campus
کلی shocked شد
.........................................
واقعا منظورشون از پردیس خواهران چی بوده؟
نه واقعا!
خوب مگه قسم البنات چه اشکالی داشت؟
......................................
پردیس خواهران یعنی چی؟
1. بهشت مخصوص خواهران است؟

2. بهشت زیر پای خواهران است؟

3. واحد برادران = جهنم برادران؟

4. دانشگاه ما خیلی بزرگتره، حتی از واحد برادرانم بزرگتره؟

5. دانشگاه ما رو واسه درس خوندن انتخاب کنید، اینجا مثل بهشته؟

6. پول پیتزا ندارم
  سیت سمبوسه میارم
  اگه اون مهندسه
  ما هم پی اچ دی می گیرم...

  اگه اون یه بنز داره
  لنجمون کولر داره
  اگه اون ویلا داره
  ما هم خونه ام تنور داره ... ؟؟!

7. فارسی را پاس بداریم؟
.........................................
اِ نخند!
نیشت رو ببند
نمی فهمی دیگه
هر کدوم از این آپشن ها کلی تحلیل سیاسی داره
غیر از گزینه 7
........................................
می خوام برم دریا کنار
دریا کنار هنوز قشنگه ...

پیشنهاد می دم اسم دانشگاهمون رو بذارند: دریا کنار خواهران
........................................
فقط به عنوان یه ... بگم
همیشه بین موج بچه هایی که واقعا دلسوز دانشگاه بودند
این حرف مطرح بود
که ما باید از امکاناتی مساوی با دانشجویان واحد برادران برخوردار باشیم
البته کم و بیش همه این حرف رو قبول داشتن که
واحد خواهران فرزند ناخواسته واحد برادرانه
همیشه وقتی شکایتی می شد
مسئولین می گفتن: واحد برادران بودجه به ما نمی دن
اما همین مسئولین محترم شعار اصلیشون این بود که:
ما می خوایم ثابت کنیم که زنها می تونند ...
نه ولش کن
نمیخوام دهنمو باز کنم
ولی همین قدر بگم که
من تو جهنمی ترین دانشگاه دنیا درس خوندم
...............................................
(این شعر رو اُنلی، جاست فور یونیمون می نویسم)
من از اون هام که عشقمه
تو راه عشق فدا بشم ...
من از اونها که با کسی
اگه که هم نفس بشم
فرقی برام نمیکنه
زندونی قفس بشم ...
دل که بهت سپردم
برات قسم که خوردم
دیدی که راست می گفتم
وقتی که رفتی، مُردم ...
وقتی که رفتی، مُردم ...





کلمات کلیدی :

   1   2      >