• وبلاگ : شاخه نبات
  • يادداشت : من و سرماخوردگي و امتحانها!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مريم جان،

    عزيزم، اميدوارم سرماخوردگيت خوب شده باشه... بابت پيغامت ممنون، خيلي خوشحالم كرد. الان جان كنارم نشسته داره با يك سري از دوستاش كه اون سر دنيا تو انگلستان هستند بازي كامپيوتري مي كنه و چون مي شناسدت سلام مي رسونه. من كه دارم اينجا فارسي تايپ مي كنم به نظرش خيلي جالب مي آد، ازم مي پرسه اين ياهو مسنجر فارسيه؟! :)))

    ايشالا هميشه شاد باشي،

    تينا

    پاسخ

    سلام تينا جون اين پست قديميه. از طرف منم به ايشون سلام برسونيد. بهشون بگيد مگه از فارسي جالب تر چيز ديگه اي هم هست؟
    سلام. نوشته هاي زيبايي دارين. مي خواستم ببينم مايل به تبادل لينک هستين؟ ممنون. سبز باشين.
    پاسخ

    سلام ممنون از لطفتون.بله حتما.خوشحال مي شم.

    سلام تولدت مبارك. تو تمام طول جاده كه افق برابرم بود(منظورم ديشب كه داشتم ميومدم تهران ) يه لحظه خواب به چشمم نيومد مدام به فكر كيك تولدي بودم كه قرار فردا نوش جون كنم!خدايي نكرده فكر نكني كه 2باره بولوتوس بازي ميكردما.

    خبر دارم كه زهرا هم ديشب خوب نخوابيده.ليلا هم از بس اين چند روز به شكمش صابون زده داروخونه ي ماهان با كمبود مواجه شده.

    خلاصه قرار يادت نره !

    پاسخ

    سلام عزيز دلم.خوردي كه امروز خيالتون راحت شد؟منم شبها اوني رو كه برام خريديد بغلش مي كنم با اون مي خوابم.

    سلام . تولدت مبارك اميدوارم بهار جديد زندگي شاد و خرم باشي

    وبلاگ قشنگي داري . خوشحال مي شم يه سري هم به ما بزني

    تا سلامي ديگه خدانگهدار

    پاسخ

    سلام.مرسي ممنون از كامنتتون.از اين همه لطفتون به خودم هم ممنونم.چشم سر فرصت حتما بهتون سر مي زنم.

    سلام دوست من خسته نباشي تولدت مبارك انشالله صد سال بهتر از اين سالها داشته باشي با سژاس دكتر رحمت سخني از اورميه

    09143471272

    http://www.rs272.com/

    http://www.rs272.parsiblog.com

    پاسخ

    مرسي از كامنتتون.

    سلام

    تولدتون مبارك

    اميدوارم زودتر خوب بشيد

    ...

    پاسخ

    سلام مرسي از كامنتتون.خيلي خوشحالم كرديد.

    دستت درد نكنه...........هنوز منتظرم كه بفرستيااااااااا

    پاسخ

    نه عزيزم تو كه توي غاري.فعلا كه باهات قهرم حالا ببينم بعدا چي مي شه.من كه مي گم احساس نداري
    از خرس مهربون به خرس خوابالو كامنتت رو خصوصي كردم راضي شدي؟
    + يه مقنعه قهوه اي 
    خيلي چاكرم ديروز كه به خاطر همين كوفتي نيومدي نبودت توي سلف وقلب ما سه تا خيلي خيلي خيلي خيلي ...حس ميشد به خصوص كه با غذا خرمالو هم دادند.
    پاسخ

    الهي من قربون تو مقنعه قهوه اي برم.جاي شما هم كنار من خالي بود ولي خوب واقعا سوپرايزم كرديد با اون كادوي خوشگلتون اگه تا الان مبينا موهاشو كوتاه نكرده باشه.

    ... بعد فكرشو بكن كه مياي خونه و مي بيني خانوم كامنت گذاشتن كه حال ما رو نمي پرسي ها !!! دلت مي خواد يه مشت فحش رديف كني براش كه ...

    بعد از دو روز مي ذارمش اينجا ،‏چون ادامه ي جزوه ي يكي از درس ها بود ... تراوشات كتابخانه اي ! و اسير در كمد دانشگاه !‏... منم كه دوشنبه ها كلاس ندارم .

    پست مي ذاري ... پست پاك مي كني !‏؟!

    نمي دونم چرا گذاشتيش يا چرا پاكش كردي ... ولي فكر مي كنم بچه بودم كه فكر كردم اشاره ات به يك سال و دو سال ، مربوط به دانشگاهه .

    ...

    ايني كه اينجا خوندي يكي از اون هزار تا نوشته ي براي نخوندنه ... از همون قسم كه با تايپ شدن نابود مي شه ... اولش اينجوري بود . بعد فكر كردم تلافي هفده آذر پارسال بذارمش تو وبلاگم كه مثلا مباركه !

    ‏... ولي زبون درازي كردي !!! حقته !‏ همين الان تحويلش بگير .

    دلم نخواست حتي جمله هاش رو درست كنم و پس و پيش ...

    تمام حيرتم از پستت به خاطر جمله ي آخرِ خودم بود ... كه انگار خونده بودي و ... چه خوب كه پستت ديگه نيست ... كه چه جالب كه كامنت يازده تو و يادداشت دوزاده و نيم من !!!

    پاسخ

    سلام اون پست خيلي خصوصي بود آره مربوط به سالهاي دانشگاه نبود ولي يه جورايي بازم مربوط مي شه سه بار كامنتت رو خوندم تا قشنگ سر در بيارم چي گفتي ولي خوب فكر كنم بازم نفهميدم 17 آذر پارسال؟ يادته يه بار برام تعريف كردي آليس تو سرزمين عجايب به دو نفر مي رسه كه جشن گرفته بودند مي پرسه جشن براي چيه؟مي گن امروز جشن روز غير تولده(دقيق جمله هاش يادم نيست.) ولي مي دونم توي اين سالها تو تمام 364 روز غير تولد رو براي من جشن گرفتي. گريه گفتي آره هنوزم گريه مي كنم فراوون ولي يواشكي يادمه يه بار يه ماه گريه نكردم حالم خيلي بد شد. ريحانه ياد اون قورباغه ي سبز دهن گشادي افتادم كه برام خريدي مبينا تا راه افتاد اول از همه اون رو شكست منم باهاش دعوا كردم بيچاره هاج و واج منو نگاه مي كرد ولي خاله قورباغه رو هم يادته بچه بوديم نشون مي داد.تو هم كه خاله خانوم شدي و ديگه تا تهش برو كه من به چي فكر كردمو كلي خنديدم البته دور از جون ها! بهت كاملا حق مي دم فحش بدي مثل تمام اون خرابكاري هايي كه مي كردم و الان كه فكرش رو مي كنم آب مي شم.اون پست خيلي خصوصي بود خيلي خيلي اما فقط اين راه عمومي رو داشتم كه يه حرف خيلي خصوصي رو بزنم.

    تو راهرو بوديم . از 101 به 302 . زمستون بود . آره !‏حتما زمستون بود و گرنه ما دو تا تو راهرو چيكار مي كرديم ؟!... شايدم ... آره ! شايدم زمستون نبود شايد ... نه ! بوي زمستون رو مي شنوم . حتما زمستون بود !‏خب !‏ حالا كه زمستون بود ... تو راهرو ... از 101 به 302 . يادته ؟ تو فيزيك مي خوندي . اعتراض دائم من كه بسه . نخون !‏... هيچ ربطي هم به نخوندن خودم نداشت . اونروزا پايبند اين چيزاي مسخره نبوديم كه من نخوندم تو هم نخون . آينه ها بود به نظرم و رنگ و ...

    ... بعدا كه عقل رس شدم ( هِه ! )‏ فكر كردم كه چه زشت !‏ چه اذيت شدي اونروزا .

    الآن ديگه عقل رسم واسه همين بهت زنگ نمي زنم . گيرم به جاي مدرسه تو خونه باشم و گيرم به جاي راه رفتن تو راهرو پاي كامپيوتر باشيم و گيرم به جاي فيزيك داري متون حقوقي ِ چند مي خوني و گيرم به جاي پرسش شفاهي ميان ترم باشه و نمره اش بسيار مهم !

    نه !‏ من ديگه عقل رس شدم . تا كي بشه كه امتحانات تموم شه و ...

    ... نه فكر كني حرفي هست ها ! ‏نه ! ‏همون قدر كه واسه نخوندن اونروزهات بهونه داشتم حالا هم ... فقط مي خوام راه بريم و تو نخوني !‏ بي دليل !‏ بي دليل ِ بي دليل !

    ... هنوز هم گريه مي كني ،‏مريم ؟! ...

    پاسخ

    سلام نه خداييش حق با تو ولي همش فكر مي كنم خودم فقط امتحان دارم تو نداري بعد مي گم چرا نمي ياي كامنت بذاري شرمنده اختيار داريد شما از همون اولش هم عقل رس بودي يادمه خرابكاري هاي منو چه جوري رفع و رجوع مي كردي من كه اون روز رو يادم نمي ياد ولي يادمه از خانوم رازقي مي ترسيدم پس حق داشتم درس بخونم