• وبلاگ : شاخه نبات
  • يادداشت : اندر باب اعتماد به جوانان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چه با ادب !‏ تشكر مي كني از حضور حضار گرامي !‏

    نخيرم !!! جمله ي محبت آميز بود خانم !‏‏ مگه مريضم مسخره ات كنم ؟! اونم جلو چشم نامحرما !‏ من اين دو تا جمله رو نمي خونم . مي شنوم . واضح واضح . نمي دونم واقعا خودت هم متوجه مي شي يا نه ؟

    شعله . داشت يه گندي مي زد كه اگه يكي ديگه به داد نرسيده بود من به هر پيرزني حق مي دادم به جوونها اعتماد نكنه !!!

    پاسخ

    مي دونستم خيلي با مرامي!

    يك - عجب !!! ‏چرا رفقاي من انقدر با پل مديريت ماجرا دارن ؟

    دو - همچين ميگه ‏« اين همه سال مي ري درس مي خوني » ،‏ انگار ديگه فقط مونده دفاع دكتراش . بابا كلا مگه چند سال شده ؟ چهارده سال و يك ماه !‏

    سه - « من همين جوري داشتم پرپر مي زدم.گفتم بابا!خانوم جون!من بيست ساله اينجا زندگي مي كنم ... » / « اَ اَ اَه خيلي حرفه ها! »

    ... صداتو مي شنوم ... !‏

    چهار - بازم راهنمايي مي كني يا نه ؟

    پاسخ

    اين شماره ي سه اون وقت من رو مسخره كردي ديگه؟بعدم كي ديگه با مديريت ماجرا داره؟عزيزم اگه شما هم اينجايي كه من درس خوندم و مي خونم ،درس مي خوندي(البته تجربشو داري ديگه)تمام مدت تحصيلت ضرب در دو مي شد.ممنون از اينكه سر زدي!