سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفرنامه مریم و رضا

ارسال‌کننده : مریم در : 92/6/24 1:3 صبح

سلام
نمی دونم چرا اصلا وقت نمی کنم بیام و اینجا بنویسم
یه چند تا مهمونی باید می دادم محض گل روی آقا رضا
و یه عالمه کار که همیشه روی سرم ریخته
............................
بعد عید فطر با رضا رفتیم یه مسافرت یه هفته ای
خیلی باحال بود
رفتیم چالوس، بعد نمک آبرود، جواهر ده، رامسر، رودسر، انزلی، آستارا و آخرش سرعین
............................
جواهر ده خیلی قشنگ بود
خیلییییییییییییی

جواهرده
هتلی هم که رفتیم خیلی خوب بود
آقای (حسین) فدایی صاحب هتل بود
من کچلش کردم جیگرشو خون کردم
قضیه اش طولانیه
سر اتاق
دستش درد نکنه
آدم شریفی بود
به رضا می گفت من به خانواده گفتم شما خیلی صبوری
(منظورش این بوده که رضا خیلی صبوره با من داره زندگی می کنه)
اینم عکس از بالکن هتل مهتاب جواهر ده

هتل مهتاب جواهرده
اتاق های بالکن دارش خیلی خوب بودن
رو به کوه بودن، ناهار تخم مرغ محلی زدیم با منظره مه و بارون نم نم
.............................................
من اینو می دونم
آروم جونم
فقط تویی
بذار عاشقت بمونم
بمون کنارم
تو رو دوست دارم
اگه نباشی
کم میارم

.....................................

خیلی ده رویایی بود

واقعا ساعت های خوبی رو اونجا گذروندیم

توصیه می کنم حتما برید

.......................................

گرمی دست نوازشگر تو
مرهم زخم های کهنه منه
طپش چشمه خون تو رگ من
تشنه همیشه با تو بودنه

......................

پ.ن.1. خیلی وقت بود که می خواستم درباره مسافرتمون بنویسم، نمی شد

پ.ن.2. الانم بی حوصله نوشتم، فقط برای اینکه نوشته باشمش

پ.ن.3. هزینه اتاق دوتخته هتل مهتاب هم شبی 80 تومن بود، تمییزم بود در ضمن




کلمات کلیدی :

کار لجن توی آشغالدونی

ارسال‌کننده : مریم در : 92/5/29 1:38 صبح

سلام
خیلی وقته که می خوام بنویسم
ولی دروغ چرا
تنبلیم میومد
شایدم حوصله نوشتن رو نداشتم
............................
یه هفته رویایی با رضا رفتیم مسافرت
خودمون دوتایی
از نمک آبرود تا سرعین
عالییییییییی بود
..............................
یه هفته نرفتم سرکار
عالییییییییییییی بود
..............................
این اواخر سرکارم خیلی اذیت شدم
شایدم خودمو اذیت کردم
از مدیرکلمون متنفرم
یه آدم حقیر پست عقده ای بی سواد
... تو اون دانشگاهی که به این میخاد مدرک دکترای حقوق بده
... تو دکتریش
......................
طرف ساعت دو تازه میاد سرکار
دو که میگم منظورم دو بعدازظهره ها
بعد جلسه گذاشته می گه من نگرانم
خوابم نمیبره اگه کارمندهام برای کار نکرده
پول ببرن خونشون
پول حروم ببرن!
... تو روحش
................................
طرف از ما گزارش کار خواسته
جمعش شده 5 ساعت
بعد توی برگه گزارش کار
فلش زده، نوشته با توجه به اینکه ساعت کاری هشت ساعته
بقیه ساعات رو صرف چه کردید؟چرا؟
آخه احمق دستشویی رفتنمون رو هم باید توی گزارش کار بنویسیم؟!
یه جواب درست حسابی براش تهیه کردم،
حیف که مدیرم ازم خواهش کرد کوتاه بیام
.......................
قبلاها فکر می کردم
کار کردن تو جایی که همه زن هستند، وحشتناکه
ولی حالا می فهمم کار کردن با مردها و
جایی که همه همکارهات مردن، هم خیلی سخته
به مدیرم غر می زنن
کارها رو بندازن گردن من
.........................
تو جلسه همه خفه خون گرفتن
(مردها رو میگم)
هیچ کدوم جیکشون درنماید
بابا ما از کارمون ناراضی هستیم
این کار آشغالی چیه ما داریم
فقط تشکر می کنن از مدیرکل بی شعورمون
طاقت نیاوردم آخر سر
گفتم آقا این کار رو من دوست ندارم
در شأن من نیست
درس نخوندم، سختی نکشیدم که این کارو انجام بدم
تازه یه ذره مردها شروع کردن قدقد کردن
... تو مردونگیشون
.......................................
خارج از اداره کل که
جو بدتره
در سطح سازمان اوضاع افتضاحه
تا حالا تجمع اینقدر آدم بی شعور و بی فرهنگ رو یه جا ندیده بودم
باز حداقل من چند تا همکار فرهیخته دارم
.....................
آخییییش
یه ذره سبک شدم
تازه اینی که گفتم
یک از هزاره
واقعا به آدم حالت تهوع دست می ده
....................
پ.ن.1. من تنها کارمند خانوم اداره کل هستم
پ.ن.2. ...







کلمات کلیدی :

با تو انگار تو بهشتم، با تو پرسعادتم من ...

ارسال‌کننده : مریم در : 92/3/1 5:51 عصر

سلام
روز مرد، همه مردهای صفر تا بی نهایت سال، مبارک
یکی از این موجودات شریک زندگی منه
یه موجود خیلی لطیف و مهربون
که ریش داره
و دست و پاهاش
کلی مو داره
رنگ صورتی و بنفش نمی تونه بپوشه
نمی تونه به ناخن هاش لاک بزنه
.............................
یه عالمه احساس تو قلبمه
نمی دونم چجوری بگمشون
نمی دونم چجوری بهت بگم
من تو رو با همه بدی هات دوست دارم
من تو رو با چاله چوله های روی صورتت دوست دارم
اصلنم فکر نمی کنم با اونها زشت شدی
تازه فکر می کنم
بهتم می یان
من تو رو با همه خرابکاری هات دوست دارم
با اینکه نصف وسایل خونمون رو شکوندی
من تو رو با همه وسواسی بازی هات دوست دارم
من تو رو با همه اون چیزهایی که می دونی اعصابمو حسابی خرد می کنه،
دوست دارم
................................
با تو این تنِ شکسته
داره کم کم جون می گیره
آخرین ذرات موندن
توی رگ هام نمی میره
با تو انگار تو بهشتم
با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمی ترسم
عاشق شهامتم من
...........................................
بعضی وقتها
از توی آشپزخونه که بهت زل می زنم
وقتی مثل یه خرس خسته و گرسنه روی مبل افتادی
فکر می کنم توی سینه ات چه قلب مهربونیه
و چقد من رو دوست داری
که از کله صبح تا بوق سگ داشتی توی اون جهنم
برای من جون می کندی
تا من زندگی راحتی داشته باشم
.................................
اگه رو حصیر بشینم
اگه هیچ نداشته باشم
با تو مالک دنیام
با تو در نهایتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمی ترسم من
عاشق شهامتم من
..............................
این زندگی رو دوست دارم
این زندگی رو با تو دوست دارم
........................................
با تو شاه ماهی دریا
بی تو مرگ موج، تو ساحل
با تو شکل یک حماسه
بی تو یک کلام باطل
بی تو، من
هیچی نمی خوام
از این عمری که
دو روزه
نرو تا غم واسه قلبم
پیرهن عزا بدوزه
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمی ترسم
عاشق شهامتم من ...
..........................................
می دونم خیلی اذیتت می کنم
یه حرفهایی هست که جرا گفتنش رو ندارم
جراتش رو ندارم تو چشمهات نگاه کنم و بگم
اینکه چقد وقتهایی که از روی بدجنسی اذیتت می کنم،
یه حرفی می زنم تا حرصت دربیاد
از خودم بدم میاد
چقد بابت رفتاری که هدیه روز زن رو بهم دادی
از خودم نشون دادم
ناراحتم
دوست دارم زمان به عقب برگرده
و من برای تشکر حداقل بهت یه لبخند بزنم
یا بابت اتفاقی که سر سد افتاد همین هفته پیش
پشیمونم
از اینکه وسایلمو جمع کردم تا برم، خجالت می کشم
فقط می خواستم بهم بگی بمون
من دوستت دارم
می خواستم دنبالم بیای
بهم بگی حق با توئه
با تو انگار تو بهشتم
با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمی ترسم
عاشق شهامتم من ....
روزت مبارک!






کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >